تلاشهای ناکام آمریکا در نهایت باعث شد تا آنها مجبور شوند خود به شکلی مستقیم وارد میدان شده و با بمبباران اهداف استراتژیک و اقتصادی ایران، اقتصاد جنگ در ایران را فلج کرده و جنگ را به سود صدام تغییر دهند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آمریکاییها بعد از آنکه مؤفق شدند صدام را به میدان جنگ علیه ایران بفرستند، به روشهای مختلف برای پیروزی صدام بر ایران تلاش کردند. از کمکهای اطلاعاتی، مالی و تسلیحاتی، حمایتهای رسانهای و ... هیچ کدام نتوانست صدام را به پیروزی بر ایران اسلامی نزدیک کند. تلاشهای ناکام آمریکا در نهایت باعث شد تا آنها مجبور شوند خود به شکلی مستقیم وارد میدان شده و با بمبباران اهداف استراتژیک و اقتصادی ایران، اقتصاد جنگ در ایران را فلج کرده و جنگ را به سود صدام تغییر دهند.
حمله رزم ناوهای آمریکایی به سکوهای نفتی ایران
حملات نظامی آمریکا به سکوهای نفتی ایران، طی دو مرحله انجام گرفت. نخستین مرحله در ۲۷ مهرماه سال ۱۳۶۶ (۱۹ اکتبر ۱۹۸۷) رخ داد که طی آن، سکوهای نفتی «رشادت»، هدف حمله واقع شدند. مرحله دوم هم چند ماه بعد، یعنی در ۲۸ فروردین ماه سال ۱۳۶۷، با حمله ناوهای آمریکا به سکوهای نفتی «نصر» و «سلمان» اتفاق افتاد.
حمله به سکوهای نفتی رشادت
حمله به این سکوها در ۲۷ مهرماه ۱۳۶۶ یعنی سه روز پس از حملهی موشکی به نفتکش کویتی، تحت پرچم آمریکا، به نام «سی ایل سیتی» صورت گرفت. دولت آمریکا با ادعای این که موشک مزبور از نوع موشک «کرم ابریشم» بوده و از سوی نیروهای ایرانی مستقر در جزیره فاو شلیک شده است، ایران را به انجام این حمله متهم کرد و به این بهانه، سکوهای نفتی رشادت را هدف حمله قرار داد که جمهوری اسلامی ایران ضمن رد این اتهام، به شورای امنیت سازمان ملل اعتراض نمود.
بلافاصله پس از حمله، «ریگان»، رئیس جمهور وقت امریکا، با صدور بیانیهای در ۱۹ اکتبر (۲۷ مهرماه) ضمن تأیید حملات ناوهای آمریکایی به سکوهای نفتی ایران، این حملات را در قالب دفاع مشروع، قانونی و موجه ارزیابی کرد. در بخشی از این بیانیه آمده بود: "کشتیهای نیروی دریایی ایالات متحده، به نیابت از اقتدار من به عنوان فرمانده کل قوا، در ساعت ۷ صبح به وقت شرق آمریکا، سکوی نظامی (سکوی نفتی رشادت) در آبهای بین المللی بخش مرکزی خلیج فارس را هدف حمله قرار دادند. اقدام علیه سکوی نظامی ایران، حرکتی قانونی در اعمال حق دفاع مشروع مندرج در ماده ۵۱ منشور ملل متحد به شمار میرود و به اطلاع رئیس شورای امنیت ملل متحد نیز رسیده است.
حمله به سکوهای نفتی نصر و سلمان
حمله ناوهای امریکایی به سکوهای نفتی نصر و سلمان در پی برخورد کشتی جنگی آمریکایی موسوم به «ساموئل رابرتز» با مینهای رها شده در شصت مایلی شرق جزیره بحرین در ۲۵ فروردین ماه صورت گرفت. به دنبال این حادثه، مقامات آمریکایی، ایران را به مین گذاری در آن منطقه متهم کردند، اما مقامات ایران این اتهام را رد و اظهار کردند منطقهای که کشتی جنگی آمریکا در آن با مین برخورد کرده، تحت مراقبت و کنترل دائمی نیروهای آمریکایی، بحرینی، قطری و عربستانی بوده است. بنابراین، امکان مین گذاری نیروهای ایرانی در آن جا وجود نداشته است. اما آمریکا با رد این حقیقت، چهار روز بعد یعنی در ۲۹ فروردینماه ۱۳۶۷ (۱۸ آوریل ۱۹۸۸)، تأسیسات نفتی نصر و سلمان را هدف حمله قرار داد و آنها را به کلی تخریب کرد.
آمریکاییان این بار نیز، همانند حمله پیش، حملات نظامی خود را به سکوی نصر و سلمان در قالب دفاع مشروع و ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد توجیه کردند.
نکته حائز اهمیت در رد استدلال ایالات متحده آمریکا اینست که از جمله شرایط توسل به دفاع مشروع، مقارن بودن دفاع با حمله است. یعنی در صورت نبود چنین تقارنی عمل دفاع، مشروع تلقی نخواهد شد. در حمله آمریکا به سکوهای نفتی ایران، چنین تقارنی وجود نداشت تا با استناد به آن بتوان حملات امریکا را در قالب دفاع مشروع توجیه کرد. در ضمن، مطابق حقوق بین الملل، استناد به ماده ۵۱ منشور (دفاع مشروع) در جایی مورد استفاده قرار میگیرد که دولتی از سوی دولت یا دولتهای دیگر هدف حمله مسلحانه قرار گرفته باشد. منظور از حمله مسلحانه مورد نظر ماده ۵۱ نیز نه تمامی اقدامات نظامی، بلکه موارد خاصی مد نظر است. دفاع مشروعی که آمریکا در حمله خود به سکوهای نفتی ایران مدعی آن بود، شرایط لازم توسل به حق دفاع مشروع به مفهوم کلی را نداشت، چرا که ماهیت حملات نظامی آمریکا به سکوهای نفتی ایران، نه دفاع مشروع، بلکه از مصادیق بارز اقدامات تلافی جویانه متضمن کاربرد زور بوده است که منشور ملل متحد توسل به آن را به صراحت منع کرده است.
حمله به ناوچههای ایرانی در آبهای سرزمینی
در واکنش به تحرکات نیروی دریایی ارتش آمریکا در منطقه خلیج فارس در ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ (۱۷ آوریل ۱۹۸۸)، ناوچه ایرانی جوشن به قصد حراست از مرزهای آبی جمهوری اسلامی در آبهای سرزمینی خلیج فارس پهنا گرفت.
به دنبال نقض آشکار قوانین بینالمللی توسط نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و حمله به سکوهای نفتی ایران، به ناوچة جوشن، مأموریت داده میشود تا به حراست از سکوهای نفتی بپردازد. در اقدامی تهاجمی چند فروند هلیکوپتر آمریکایی با حمایت ۳ رزمناو به همراه تعدادی هواپیمای شکاری، ناوچه جوشن را با آتش گسترده مورد حمله قرار میدهند؛ و آن را با ۱۱ شهید و ۳۳ مجروح غرق میکنند.
بعد از این حادثه، ناوشکن سهند و سبلان از پایگاه دریایی بندرعباس، به مأموریت اعزام شده و نخستین درگیری میان این دو ناوشکن و نیروی هوایی آمریکا در اطراف تنگة هرمز در میگیرد. حضور ناوشکنهای سهند و سبلان در منطقه خلیجفارس که برای حراست از قلمرو آبی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، موجبات هراس آمریکاییها را فراهم میکند که «رونالد ریگان»، رییس جمهور آمریکا، دستور حملة مجدد را صادر میکند.
ناوشکن سبلان با اصابت بمبهای لیزری شیلک شده، دچار سانحه میشود. ناوشکن سهند نیز هدف سه موشک قرار میگیرد که تعدادی از نیروهای آن شهید و مجروح میشوند. جنگندههای آمریکا افراد مجروح مستقر در قایقهای نجات را مورد حمله قرار داده و به شهادت میرسانند. همزمانی این تجاوز آمریکا با جنگهای سخت رژیم بعثی علیه جمهوری اسلامی ایران در منطقة عملیاتی «فاو»، گامی در جهت ضربه زدن به نیروهای ایرانی و حفظ رژیم جنایتکار صدام برای پیشبرد اهداف آمریکا در منطقه بود که حتی با نقض آشکار مقررات بین المللی صورت پذیرفت و موجب اعتراض برخی دولتها واقع گردید.
حمله ناو «وینسنس» به هواپیمای مسافربری ایران
آمریکا در کمکهای بی پایان و البته بی نتیجهاش به صدام هیچ حد و مرزی قائل نبود و قصد داشت نشان دهد دشمنی شیطان بزرگ با انقلاب ایران تمامی ندارد. آمریکاییها در جریان جنگ تحمیلی دست به اقدامی بی نظیر در تاریخ جنایات خود زدند که هیچ گاه از حافظه ملت ایران پاک نخواهد شد.
ناو آمریکایی «وینسنس» در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸) به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران که منجر به شهادت ۲۹۰ سرنشین این هواپیمای مسافربری شد حمله کرد. هواپیمای مزبور، حامل ۲۷۴ مسافر و شانزده خدمه بود. از این تعداد، ۲۵۴ ایرانی، سیزده نفر تبعه امارات متحده عربی، ده نفر هندی، ۶ نفر پاکستانی، شش نفر تبعه یوگسلاوی و یک نفر ایتالیایی بود. ۶۵ نفر از افراد مزبور را نیز اطفال و کودکان زیر ۱۲ سال تشکیل میدادند.
پس از این واقعه، مقامات آمریکایی که همواره مدعی دفاع از حقوق بشرند، اعلام کردند که یک فروند هواپیمای اف ۱۴ جمهوری اسلامی ایران را هدف قراردادهاند. با روشن شدن نوع هواپیما، آمریکاییها ادعا کردند که در این مورد مرتکب اشتباه شدهاند. شواهد بعدی، بی اساسی ادعای آمریکاییها را کاملا به اثبات رساند. وزارت دفاع آمریکا در پاراگراف چهارم از صفحه E۸ گزارش خود درباره این حادثه، اظهار میدارد: "پرواز ۶۵۵ ایرانایر از بندرعباس شروع شد و به پرواز خود در مسیری عادی ادامه داد تا اینکه هفت دقیقه پس از پرواز توسط یک موشک پرتاب شده از سوی ناو «وینسس» مورد اصابت قرار گرفت. آخرین تماس خلبان برای گزارش دهی در خصوص موقعیت هواپیما نیز حدوداً در ساعت ۹:۵۸ بود".
کاپیتان «کارلسون»، فرمانده سابق ناو سایدز، در این مورد معتقد است: "ایرباس ایرانى علاوه بر علائمى که مبنى بر غیرنظامى بودن خود مىفرستاده با سرعتى کم در حال اوج گرفتن بود و حتى اگر در چنین شرایطى نیز آن را به عنوان یک جت «اف ۱۴» شناسایى مىکردند باز من تردید دارم که یک هواپیماى «اف ۱۴» میتوانست تهدید سطحى را متوجه ناو «وینسنس» یا «سایدز» یا هر شناور دیگرى کند". وی گفت: "اپراتورهاى رادار ناو هواپیمابر فورستال نیز هواپیماى ایرانی را به عنوان یک هواپیماى بازرگانى شناسایى کردند".
این ناو مجهز به سیستم دفاع موشکی «ایجیز» بوده است. سیستم «ایجیز» قادر به دفاع از ناوگانهای دریایی به عنوان سپر دفاعی است و میتواند همزمان چند هدف را کشف و رهگیری کند و پیشرفتهترین سیستم راداری، برای اکتشاف و رهگیری، در تمام جهان محسوب میشود، به نحوی که برخی از کارشناسان نظامی آن را متعلق به جنگ جهانی سوم میدانند. با این وجود این سوال قابل طرح است که چگونه چنین راداری نتوانسته هواپیمای ایرباس را از «اف ۱۴» تشخیص دهد (هواپیمای مسافربری ایرباس از نظر حجم، شکل، اندازه و توانایی پرواز کاملاً با هواپیمای «اف ۱۴» متفاوت است). چهارسال بعد، روزنامه «نیویورک تایمز» , در گزارشی که حاوی چندین نکته تازه بود نوشت: "ناو «وینسنس» در آبهای فلات قاره ایران بوده است نه در آبهای بینالمللی و پنتاگون (وزارت دفاع امریکا) در آن زمان بر این حقیقت سرپوش گذاشته است".
اعطای نشان لیاقت بابت کشتار افراد بیگناه در این واقعه به «ویلیام سی راجرز»، فرمانده ناو «وینسنس»، از سوی دولتمردان ایالات متحده آمریکا، سندی آشکار از جنایات ضد بشری حکومت به اصطلاح مدافع حقوق بشر! امریکاست.